......

سلام سلام چطورین؟ من که عالییم

ما حدود دوهفته پیش رفتیم رینه قرار بود 2 روز بمونیم چون داداشی تنها بود 

ولی با کلی التماس همسفرامون 6 روز موندیم وحال کردیم

صبح دل انگیز رینه

عکسا زیاده منم وقت نمیکنم صورتمو ادیت کنم سرعتم که مثل همیشه بده

خب پس عکس هارو خلاصه میزارم

راستی کهlikeeداره ایدیشو بده

خب ما ساعت 4:30 راه افتادیم  صبحا من خواب بودم گذاشتنم تو ماشین:)

بعد بیدار شدم انقدر سرد بود کاپشن پوشیدم شیشه ها از مه تگرگ بستته بود خلاصه تو هوای سرد امام زاده هاشم اش

زدیمبعد خوابیدم تاااااا رسیدیم البته ما همه مسافرتامونو با اقا ممیثم(پسر خاله بابام)بنیامین و بهار هم بازیهای من بنیامین

15سالشه بهار10)میریم ویلا هم واسه خاله بابامه 

خلاصه رسیدیم هوا یرد بود من هوس چای زغالی کردم

:)نتونستم جلو خودمو بگیرم چون این عکسمو خیلی دوست داشتم

اینم بگم خیلیییییییییییییییی سرد بود 

بعد خاله بابام زنگ زد خواهرش که تو شمال لب دریا ویلا داره 

حال و احوال پرسی کردن چون کهما می خواستیم بریم امل برنج بخریم  ماا راهی شمال شدیم 

رفتیم اونجا جاتون خالی سوپ شیر و کباب داشتن ما که خانوادگگی جمع شدیم رفتیم13 نفر بودیم

بعد من رفتم تو بالکنشون یه ویو خوشگلی داشت

بعد شمال اومدیم رفتیم لب دریا

بعد شب از جاغده های ترسناک با ارتفاع زیاد کنار کوه رد شدیم و رسدیم 3 شب دیگه هم با بهار و بنیامین خوش گذروندیم

هر سه تامون اسلایم داشتیم و سرمون گرم شد از طرفی هم فاطمه کنجکاوبود که چه خبره:/

ما هم به دلیل سرما کرسی انداختیم

418 عکسه ها ولی منم تنبلی میکنمنمیتونم بزارم فردا هم ازمون یاضی دارمممممممممممممم:( یچی نخوندم 

چندروز دیگه قراره سامسونگa70بخرم خیلی ذوق دارم

خب ما کرسی انداختیم ومی خندیدیمما ما همچالش گذاشتیم چالش ترکیبی من به بنیامینگفتم نوتلا روبا تخم مرغ سرخ کن

بخور بدبخت حالش بد شد اون به من شیر کاکاِیو وموز داد ولی خو چالشه دیگه 

خلاصه این از سفر عید چابهار بیشتر خوش گذشت 

مرسی خدا جونم که این همه خوبی بهمون بخشیدیما هم رفتیم لب دریا اان عکسا تو گوشیه من با کامپیوتر فولدر عکسامو

ریختم عکس های لب دریا نیست ولی اگه خواستید پستوخصوصی میکنم میزارم شب هم جوجه زدیم خیلی خوش گذشت 

از همه چی راضی بودم خدا جونم شکرت